جانگ اوک جونگ به معنای واقعی کلمه زن استثنایی بود.پدرش از طبقه ی چونگین(متوسط)و مادرش از طبقه چومین(پایین ترین طبقه)بود.گرچه او از طبقه متوسط به حساب می آمد اما چون اشرافزاده(طبقه یانگبان)نبود و مادرش هم از طبقه پایینی بود،خیلی مورد ظلم و تحقیر قرار میگرفت.
اینکه او از چنین جایگاهی آن هم در سلسله چوسان که نظام طبقاتی حاکم بوده است،همسر پادشاه و مادر پادشاه شد واقعا تحسین و تشویق شما را بر نمی انگیزد؟!!!
در سلسله چوسان بین ۱۸پادشاهی که قبل از پادشاه سوک جونگ بوده اند،تنها پادشاه سه جونگ کبیر(چهارمین پادشاه) بوده که همسرانی از طبقه غیراشرافی داشته است.پس بانو جانگ واقعا تحسین برانگیز است.او آمد و همسر شاه شد و موانع را برداشت و راه را برای دونگی هم باز کرد تا از پایین ترین طبقه جامعه(چومین)به جایگاه بالایی برسد.
تصویری از نظام طبقاتی سلسله چوسان
او همسر پادشاهی سیاستمدار و قدرت طلب شد،پادشاهی که از شواهد تاریخی برمی آید که اولویتش قدرت بوده واگرچه عاشق پیشه بوده اما قدرت را بر عشق ترجیح می داده است.(در سریال زندگی برای عشق هم او را سیاستمدار و قدرت طلب نشان دادند با این تفاوت که برای اوک جونگ استثنا قائل میشد و عشق را بر قدرت ترجیح میداد)همسر چنین پادشاهی شدن قطعا او را خواسته یا ناخواسته درگیر سیاست میکرد.
برخلاف آنچه در سریال دونگی از او میبینیم،مرگ ملکه مادر و عزل و تبعید ملکه اینهیون هیچ ربطی به او نداشته است.ملکه مادر هنگامی که برای دعا برای سلامتی پادشاه با لباس های تابستانی در آب سرد فرو رفت بیمار شد و چند ماه بعد درگذشت.در واقع او قربانی خرافات خودش شده است.برای دیدن زندگینامه او در همین وب اینجا کلیک کنید.
ملکه اینهیون چرا عزل شد؟
گفتیم که پادشاه بسیار قدرت طلب بود.وقتی که وزرا با تصمیم او درباره اعطای مقام هی بین به بانو جانگ و لقب وان جا به پسرش مخالفت کردند،او عصبانی شد وشاید احساس کرده اقتدارش سست شده و کم کم نفوذ و قدرت وزرا بیش از او خواهد شد.پس حزب غربی را با حزب جنوبی جایگزین کرد و ملکه را که حامی حزب غربی و فرزند وزیری از حزب غربی بود عزل کرد و بانو جانگ را به مقام ملکه ارتقا داد.اینگونه او با یک تیر چند نشان زد.هم به پسر بانو جانگ برای ولیعهدی مشروعیت داد و هم قدرت خودش را بیشتر کرد.(در سریال زندگی برای عشق هدفش از عزل ملکه فقط مشروعیت دادن به پسرش بود و در سریال دونگی هم که اصلا عزل ملکه ربطی به پادشاه نداشت)
در۵سالی که ملکه بود هم کار بدی انجام نداد که باعث عزل او و بازگشت ملکه اینهیون شود.باز هم پادشاه این کار را کرد.چرا؟چون قدرتمند شدن حزب جنوبی و خانواده ملکه جانگ برای او خوشایند نبود.از طرفی دونگی هم که حالا همسر پادشاه شده،در این مسائل بی تأثیر نبوده است.در نهایت پادشاه ملکه اینهیون را به مقامش برگرداند و بانو جانگ را به عنوان سابقش هی بین تنزل داد.
بانو جانگ ظالم نبود،مظلوم بود.پادشاه از او و ملکه برای منافع سیاسی خودش استفاده میکرد.گرچه پادشاه حتما عاشق بانو جانگ بوده است اما اولویتش همیشه و همیشه قدرت و حکومت بوده است.بانو جانگ و ملکه اینهیون هر دو مظلوم بوده اند.البته دست روی دست نگذاشته اند و هر دو برای رسیدن به حقشان تلاش کرده اند.کاری که هر کسی انجام میدهد.
بانو جانگ عاشق همسر و پسرش بود.اما پادشاه پاسخ عشق او را با خیانت داد.گرچه هر زنی که همسر شاه میشود میداند که مسلما پادشاه همیشه به او وفادار نخواهد بود اما این برای من یکی کافی و قانع کننده نیست.
در نهایت بانو جانگ به اعدام با سم محکوم شد.چرا؟چون ملکه اینهیون در اثر بیماری ناشناخته ای درگذشت.شاید بیماریش آن زمان ناشناخته بوده واگر در زمان حال بود درمانی داشت.در هرحال ما که میدانیم با جادو نمیشود کسی را کشت.او مسلما بیگناه اعدام شده و قربانی سیاست حزب ها شده است.
او به پسرش زخمی وارد کرده که به عقیم شدنش منجرشده.آیا این واقعا درست است؟هیچ کجا با اطمینان نوشته نشده که او این کار را کرده است.فقط نوشته شده{گفته میشود که او اینکار را کرده است}برای همین است که بعضی سریال ها این را به تصویر میکشند و بعضی نه.(سریال جانگ هی بین این اتفاق را نشان میدهد ولی دونگی و زندگی برای عشق خیر).اگر ما این احتمال را باور میکنیم،چرا احتمال قتل پسر بانو جانگ توسط پسر دونگی را باور نمیکنیم؟!!هر دو احتمال هستند و من هیچکدام را باور نمیکنم چون واقعیت همیشه در تاریخ گم میشود؛تاریخ را چه کسی مینویسد؟آیا همیشه حقیقت را مینویسد؟
سیاست وحشتناک است و به هیچکس رحم نمیکند.چیزی که مسلم است،بانو جانگ و ملکه اینهیون هردو قربانیان سیاست هستند؛سیاست های حزب ها و پادشاه.اما در این میان سیاست بی رحم،ملکه را فقط عزل کرد اما جان بانو جانگ را گرفت.اما آنچه که موجب شد دونگ یی به سرنوشت شوم اوک جانگ دچار نشود ، خود اوک جانگ بود.دونگ یی دومین نفری بود که از طبقه غیراشرافی به همسری شاه می رسید، در واقع بیشتر موانع سر راهش را جانگ اوک جانگ که نخستین همسر بود از سر راهش برداشته بود . به نوعی این دو نفر با اینکه هووی همدیگر بودند .اما سرنوشتی مشترک داشتند . هر دو سالها تحقیر شدند . هر دو مجبور شدند برای به دست آوردن حقوق حقه خود دست به هر کاری بزنند ، مسیر زندگی آن دو در واقع یکی بود با این تفاوت که اوک جانگ اول آمد و راه را باز کرد و پشت سرش دونگ یی با موانع کمتری روبه رو شد.
از نظر من بانو جانگ خیلی سختی کشیده و شخصیت مظلومی در تاریخ بوده است.در عین حال پرتلاش و بلندپرواز و قدرت طلب بوده است و به آنچه استحقاقش را داشته رسیده است.او اکنون یک شخصیت شناخته شده در تاریخ کره است.همین چیزهاست که اورا به شخصیتی کاریزماتیک تبدیل کرده است.او به راستی زنی شگفت انگیز بود.
باتشکر از دوست عزیزم نیلوفر (نویسنده وب) که زحمت کشید و متن رو خوند و یه چیزایی بهش اضافه کرد.زحمت تصاویر هم ایشون کشیدن.مرسی عزیزم❤
خوشحال میشم نظراتتون رو درباره ی این پست بدونم...اگه دوست داشتین درباره ی این شخصیت نظراتتون رو بگین
